ریشه های من در خاکی است...که تو از نسل آن هستی...و برگهای من...با بادهای پاییزی در هوا رقصانند...همان بادهایی که سرنوشت تو با آن ها گره خورده...
در تپه های سرسبز...و چشم اندازهای دور...صدای خنده هامان که می پیچد...شب گویی تازه متولد می شود...
غم هم که از حضور تو...لب طاقچه،کنار آخرین گلدان...میان عطر اطلسی ها...کز کرده است...
نامت می شود عطرباران...صدایت می شود دریچه لبخندوآرامش...
حضور بی تاب تو...در آغوش زنده ی من...می شوم انتهای احساس...و همچون ماه که دریا را،توئی جذرومد زندگی مرا...
بگذار تا می توانند مرا از تو بازدارند...
آن ها نمی فهمند نظم آسمان شب چگونه به هم می ریزد...اگر ماهش را چه پیدا و چه پنهان...نداشته باشد...
نظرات شما عزیزان:
که آدم هایش همچون هوایش ناپایدارند...
گاه آنقدر پاک که باورت نمیشود...
گاه چنان آلوده که نفست میگیرد!!!
پاسخ: منم دلم گرفته از این شهر و آدماش... :|
پاسخ: میام...
پاسخ: مرسی...منم لینکتون میکنم!
پاسخ: باشه میام الان... ;)
inam mle khodete???
kheili ghashang bood ...afarin
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
پاسخ: salam...khoobam...are male khodame...merc :)))
اين خعلي قشنك بود
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif)
بكذار تا ميتوانند مرا از تو بازدارند…تاآخر متن…
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
پاسخ: مرسی دوست مهربان... :)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
پاسخ: مرسی عزیزم اما کدوماش خب؟؟؟ ;)
موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،